اشکِ آن شب لبخندِ عشقام بود.
من دردِ مشترکام
مرا فریاد کن.
نامات را به من بگو
دستات را به من بده
حرفات را به من بگو
قلبات را به من بده
من ریشههایِ تو را دریافتهام
با لبانات برایِ همه لبها سخن گفتهام
و دستهایات با دستانِ من آشناست.
در خلوتِ روشن با تو گریستهام
برایِ خاطرِ زندهگان،
و در گورستانِ تاریک با تو خواندهام
زیباترینِ سرودها را
زیرا که مردهگانِ این سال
عاشقترینِ زندهگان بودهاند.
زیرا که من
ریشههایِ تو را دریافتهام
زیرا که صدایِ من
با صدایِ تو آشناست.